ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.
ناشناس همدل

ناشناس همدل

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

دومین سال

به همین زودی گذشت.

 

امروز دومین سالگرد عروسی ماست. عجیبه!! غریبه ای میاد تو زندگی آدم و ناگهان تمام لحظه هات و پر می کنه و می شه عزیزترین عزیزت. از برکت حضورش دنیات یه رنگ و بوی دیگه می گیره و زندگیت عوض می شه. همه غصه ها و تنهاییات، همه دلهره ها و نگرانیات همه ترسی که از آینده داری به یکباره از بین میره. می تونی یک عمر باهاش زندگی کنی بدون اینکه ازش خسته بشی و دلت حضور یه نفر دیگه رو بخواد. می تونید خونه کوچیک و عاشقانه ای درست کنید که هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس نتونه خدشه ای بهش وارد کنه. آرامش و امنیت و سعادتتون زیر همون سقف کوچیک جمع شده.

 

مجید عزیزم به خاطر همه چیز ازت ممنونم و خوشحالم از اینکه تو هم به اندازه من خوشبختی. وقتی تو به سراغم اومدی و من به خاطر کمبودهای زندگی اسیر تردید بودم که بپذیرم یا نه از حافظ کمک گرفتم. دو بار و سه بار و عجیب اینکه هر بار همین غزل اومد:

        

        سحرم دولت بیدار به بالین آمد                   گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

        قدحی درکش و سرخوش به تماشابخرام        تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

        مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای           که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد

 

وقتی دیدم حافظ سه بار روی همین غزل تاکید کرد تردید و از خودم دور کردم و با توکل به خدا به خونه تو اومدم و حالا همه زندگی من سرشار از حضور پرمهر تو شده و هر روزی که از پیوند عاشقانمون می گذره دلبستگی و محبتمون بیشتر می شه و در کنار صمیمیتها احترام بیشتری برای هم قائل می شیم.

 

خدایا تمام خوشبختیمون و از برکت و لطف تو داریم. به خاطر همه چیز ازت ممنونیم. 

 

از ازدواج نترسید و اگر حتی حداقل امکاناتش و دارید اقدام کنید تا زودتر طعم خوشبختی رو احساس کنید. همینکه اقدام کنید خدا چنان برکتی به همون دستهای خالی شما می ده که غیر قابل باوره و از یه جاهایی براتون می رسه که فکرشم نمی کنید. تجربش و به معنای واقعی دارم. از هیچی نترسید و برید جلو. انشالله که سقف سعادتتون و زودتر بنا کنید.  

  

 پ.ن: این عکس هم از جشن باشکوهمون بعد از مراسم پرفیض افطاره. امسال برعکس پارسال دوتایی بودیم و خیلی هم بیشتر خوش گذشت. فقط کادوهامون یه خورده هول هولین. چون ما خونه و سر کار و همه جا با همیم از یه لحظه غفلت یا نبود دیگری باید استفاده کنیم اما چون خیلی وقت نداریم نمی تونیم جینگیلیش کنیم. تازه اصلا هم به هم امید ندادیم که کادو خریدیم. فقط شبش همدیگه رو غافلگیر کردیم

 

                          

 

کم آبی

امسال کم آبی واقعا وحشتناک بود. چندتا عکس می ذارم از سد آویدر تو نوشهر. خودتون مقایسه کنید امسال و با پارسال

             سال 86

                 سال 86

این پل یا اسکلش امسال فاصله زیادی تا آب داشت در حالیکه پارسال خودتون می بینید کامل تو آب بود.

              سال 87

پارسال ریشه همه درختا تو آب بود ولی امسال ببینید چی شده!!! این جزیره کوچیک همون جزیره عکس اوله ها

              

             سال 87                 

این خشکی و این سنگریزه ها پارسال همش تو آب بود. عجب تابستون بدی بودا. اون از اون زمستون لعنتیش اینم از تابستونش!!!

سلام دوباره

سلام دوباره بعد از یک وقفه طولانی.

من بازم برگشتم.

از همه دوستانی که تو این مدت من و مورد لطف خودشون قرار دادن متشکرم مخصوصا کاوه عزیز.

گفته بودم بعد از اینکه از سفر برگردم میام و آپ می کنم.

چند روزی رفته بودیم نوشهر. پسرخالم ققنوس یه ویلایی دست و پا کرده بود و لطف کرد به ما هم گفت و همگی با هم رفتیم. خوب بود مخصوصا دریاش خیلی خوش گذشت اما مثل پارسال بهمون خوش نگذشت. هوا هم خیلی گرم بود و آنچنان سوختیم که وقتی آستین لباسمون بهمون می خورد آه از نهادمون درمیومد. نمی دونستم آفتاب سوختگی هم می تونه اینقدر درد و سوزش داشته باشه. انگار یکی یکسره آب جوش می ریخت رو دستت. تقصیر خودمون هم بود. ساعت ۱ رفتیم تو آب تا ۴-۵ بالاخره رضایت دادیم دربیاییم. دیگه اینکه در کل خوب بود. خدا رو شکر. وقتی بگشتیم خونه هیچی واسه خوردن نداشتیم. نه نونی نه پنیری هیچی. ققنوس هم با ما اومده بود خونمون. بنده خدا رو همینجوری راهی کردیم رفت. با چهار تا بیسکوییت سر و ته ناهار و هم آوردیم. از اینجا می گم که شرمنده. اینقدر خسته بودم که همت غذا درست کردن و نداشتم. 

امروز سالگرد بانک ملیه و از محمد شوهر خواهرم دعوت کردن که بره به جشنشون و اونجا انشالله ماشینش و تحویل بگیره.

تو این مدت که نبودم حال خواهرم فرزانه هم خیلی بد بود. انقدر بد که غیر قابل تصوره. الان بهتره ولی هنوز کامل خوب نشده. برای سلامتیش دعا کنید لطفا.

از امروز رفتیم پیشواز ماه رمضون. پیشاپیش نماز و روزه همه مورد قبول درگاه حق. خوبه که تو دعاهامون همدیگه رو از یاد نبریم. مخصوصا خواهرم و خیلی دعا کنید.